Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-01@06:55:54 GMT

نمک روی زخم!

تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۲۱۷۵۴

وقتی به طور غیرقانونی از افغانستان به ایران مهاجرت کردیم،عمویم مرا به یکی از هموطنانم شوهر داد که او نیز به طور غیرمجاز در ایران زندگی می کرد اما افکار و عقاید او 14 سال با من تفاوت داشت به همین خاطر ...

به گزارش خراسان، زن 18 ساله ای که مدعی بود از 2 هفته قبل منزل را ترک کرده و در مراکز زیارتی شب ها را سپری می کند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مصلای مشهد گفت:از همان دوران کودکی احساس می کردم کسی مرا دوست ندارد و من دختر بدشانسی هستم؛ چراکه پدر و مادرم همواره به دیگر خواهر و برادرانم توجه می کردند و من از کمبود محبت در خانواده رنج می کشیدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پدرم در افغانستان مغازه دار بود و زندگی متوسطی داشتیم.

من هم تا کلاس هفتم درس خواندم اما بعد از آن دیگر مادرم اجازه تحصیل نداد و به پدرم اصرار می کرد که به ایران مهاجرت کنیم.با آن که پدرم موافق نبود تا کار و زندگی اش را در افغانستان رها کند،  اما مادرم آن قدر اصرار کرد که بالاخره پدرم تصمیم خودش را عوض کرد و به این ترتیب ما از طریق قاچاقچیان انسان به ایران آمدیم. ولی در این جا مادرم مرا که دیگر نوجوان بودم خیلی محدود کرد به گونه ای که حتی اجازه نمی داد به تنهایی بیرون بروم.درحالی که پدر و برادرم برای گذران زندگی کار می کردند، عموی کوچکم تقریبا امور خانه ما را در دست داشت و برای ما تصمیم می گرفت.

بالاخره حدود 6ماه قبل بود که عمویم یکی از هموطنان افغانستانی را برای ازدواج با من پیشنهاد کرد.«سهراب» که 14 سال از من بزرگ تر بود در مشهد کارگری می کرد و از 2سال قبل به طور غیرمجاز به مشهد آمده بود.من هم که نمی توانستم روی حرف عمویم حرفی بزنم، سکوت کردم و پای سفره عقد نشستم، اما هنوز یک روز بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که نامزدم مرا وادار کرد تا زودتر عروسی کنیم.این رفتار او تاثیر بدی در روح و روانم گذاشت و به سردی روابط عاطفی بین ما انجامید.

با وجود این، من همواره سکوت می کردم و حرفی نمی زدم تا جایی که دیگر همسرم به بهانه های واهی با من قهر می کرد وگاهی تا چند روز توجهی به من نداشت.البته من هم که افکار و عقایدم با او 14 سال تفاوت داشت نسبت به او بی اعتنایی می کردم و به قول معروف «بچه بازی»درمی آوردم! این رفتارهای ناشیانه به حدی رسید که دیگر نمی توانستم این قهر وآشتی ها را تحمل کنم!همسرم نیز برای انتقام از رفتارهای من حتی تلفنی هم با من گفت وگو نمی کرد.آخرین بار 15روز سراغی از من نگرفت، این درحالی بود که مادرم نیز با نیش وکنایه هایش بر روی زخم هایم نمک می پاشید و بیشتر آزارم می داد.

بالاخره این رفتارها موجب شد تا 2هفته قبل پنهانی از خانه خارج شدم و سرگردان وحیران در خیابان ها به راه افتادم.جایی برای اقامت نداشتم به همین دلیل شب ها را به مراکز زیارتی و عبادتگاه ها می رفتم و روزها را نیز در پارک ها و خیابان ها سرگردان بودم.از سوی دیگر هم نه لباس گرمی داشتم و نه غذایی !به همین دلیل به کلانتری پناه آوردم تا به من کمک کنند اما ای کاش...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ محمد ولیان(رئیس کلانتری مصلای مشهد) بررسی های قانونی واقدامات مشاوره ای برای کمک به این زن تبعه خارجی در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

منبع: تابناک

کلیدواژه: غزه فلسطین آلودگی هوا تیم ملی فوتبال نوجوانان ایران هفته بسیج روز پرستار نمک زخم عقاید غزه فلسطین آلودگی هوا تیم ملی فوتبال نوجوانان ایران هفته بسیج روز پرستار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۲۱۷۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...

به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورت‌های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم‌آباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده‌ام ازدواج کرده‌اند و زندگی آرامی دارند.

من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرام‌آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه‌مند شدم.

موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری می‌کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسی‌هایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه‌مند بودم.

درگیری شدید زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم می‌زد و دست‌هایم را می‌سوزاند

در این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می‌تواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.

او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می‌کند تا مراسم عقد را در یکی از مکان‌های مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره‌ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می‌خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.

در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.

وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرف‌نظر کرده‌ام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟

پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانواده‌اش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانواده‌اش به خواستگاری بیاید. ما هم نمی‌توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمی‌خواهم سیه‌روزی و بدبختی او را شاهد باشم.

وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.

اقدامات کارشناسی و بررسی‌های روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسم‌آباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسب‌ها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران

دیگر خبرها

  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...
  • تشکر خانواده شهید الداغی از وحید شمسایی
  • مادرم با هدیه وحید شمسایی روحیه گرفت